ولی بی عشق.........

 

میون خواب و بیداری...........تو رو می دیدم انگاری

به من گفتی نشو عاشق .........که عشق داره گرفتاری

گذاشتی سر روی شونم........به من گفتی نمی دونم

چگونه می شه عاشق شد............تو این دنیای بیزاری

نباش عاشق....نشو عاشق......نگو حتی دوستم داری

ولی بی عشق چه خواهی کرد.......؟

...................................

منی که قصه ی عشقم رو با تو زندگی دیدم

هوای قلبم رو با تو هوای بندگی دیدم

نپرسیدم.......نترسیدم........منی که عاشقت بودم

چرا گفتی که خواب عشقم رو تو سادگی دیدم؟

چرا عاشق ترین بودم....تو را عاشق نمی دیدم؟

عجب خواب پریشونی تو رویای تو می دیدم

که حتی ارزو کردم.....تو را هرگز نمی دیدم

نباش عاشق...نشو عاشق....نگو حتی دوسش داری

ولی بی عشق چه خواهی کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
متنه زیبای نوشتی فرشته خانم
از خوندنش لذت بردم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد