میلاد
برای روز میلاد تن من.......نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسم عادت دیرینه حتی.......برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو..... به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خود ببرتا اوج خواستن...بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه اغازم نه پایان.....تویی اغاز روز و بودن من
نذار پایان این احساس شیرین...... بشه بی تو غم فرسودن من
نمی خوام از گلای سرخ و ابی.... برایم تاج خوشبختی بیاری
به ارزشهای ایثار محبت.......به پایم اشک خوشحالی بباری
بذار از داغی دستای تنها ....... بگیره حرم گرما بر سر من
بذار با تو بسوزه جسم خسته ام.....ببینی اتش و خاکستر من
تو ای تنها نیاز زنده مونده...... بکش دست نوازش برسرمن
به تن کن پیرهنی رنگ محبت................................
اگه خواستی بیایی دیدن من