بین آدمها
چقدر فاصله اینجاست بین ادمها
چقدر عاطفه تنهاست بین ادمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین ادمها
واز صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین ادمها
ز مهربانی دلها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین ادمها
کسی به نیت دلها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین ادمها
غریب گشتن احساس درد سنگینیست
و زندگی چه غم افزاست بین ادمها
مگر که کلبه ی دلها چقدر جا دارد؟
چقدر راز و معماست بین ادمها
بهار کردن دلها چه کاردشواریست
و عمر شوق چه کوتاست بین ادمها
میان تک تک لبخندها غمی سرخ است
و غم به وسعت یلداست..... بین ادمها
حیدرزاده